English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
standpoint U نقطه ثابت
standpoints U نقطه ثابت
fixed point U نقطه ثابت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
punctual U ثابت در یک نقطه
boiling point elevation constant U ثابت صعود نقطه جوش
hoverting U ثابت ماندن در یک نقطه یا ارتفاع حفظ عمق زیردریایی
Other Matches
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
static employment U کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
fixed capital U سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test U ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
standing orders U دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order U دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
sampled U مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample U مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
standing U ثابت دستورالعمل ثابت
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
steadies U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
fixes U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
polkadot U طرح نقطه نقطه خال خال
speckle U نقطه نقطه یا خال خال کردن
firm U ثابت
firmer U ثابت
fix U ثابت
firms U ثابت
fixed U ثابت
incommutable U ثابت
steadying U ثابت
truest U ثابت
steadied U ثابت
steady U ثابت
hard and fast U ثابت
indelible U ثابت
unshaken U ثابت
equable U ثابت
stationary U ثابت
specifics U ثابت
changeless U ثابت
permanent U ثابت
fixes U ثابت
thetic U ثابت
thetical U ثابت
pat U ثابت
disputeless U ثابت
settled U ثابت
steadier U ثابت تر
patted U ثابت
specific U ثابت
static U ثابت
loyal U ثابت
standstill U ثابت
immovable U ثابت
patting U ثابت
resolute U ثابت
sustain U ثابت
fixing U ثابت
pats U ثابت
invariable U ثابت
constants U ثابت
rugged U ثابت
stable U ثابت
stables U ثابت
unswerving <adj.> U ثابت
firmest U ثابت
fixed bridge U پل ثابت
steadies U ثابت
undeviating <adj.> U ثابت
solids U ثابت
constant U ثابت
sustains U ثابت
true U ثابت
sustained U ثابت
pegged U ثابت
leger or ledger U ثابت
inalterable U ثابت
truer U ثابت
solid U ثابت
established U ثابت
steadiest U ثابت
fiducial U ثابت
gas constant U ثابت گازها
rate constant U ثابت سرعت
constant cost U قیمت ثابت
hubble constant U ثابت هابل
attenuation constant U ثابت تضعیف
hard set U ثابت شده
standing U ارتش ثابت
gravitational constant U ثابت جاذبه
gravitational constant U ثابت گرانش
attenuation factor U ثابت تضعیف
quantum of action U ثابت پلانک
real constant U ثابت حقیقی
gas constant U ثابت گاز
fixed weight U وزن ثابت
shielding constant U ثابت حفافتی
fixed storage U حافظه ثابت
rydberg constant U ثابت ریدبرگ
fixed supply U عرضه ثابت
semifixed U نیمه ثابت
fixed term deposit U سپرده ثابت
semifixed U نیم ثابت
fixed system U توزیع ثابت اب
scale down U به نسبت ثابت
boltzmann constant U ثابت بولتزمان
self consistent U ثابت قدم
self centered U ثابت ونامتحرک
screening constant U ثابت پوشش
resolvedly U با عزم ثابت
fixed storage U انباره ثابت
frozen wages U مزدهای ثابت
resolutely U با عزم ثابت
frequency constant U ثابت فرکانس
formation constant U ثابت تشکیل
force constant U ثابت نیرو
foothole U جای ثابت
evidence U ثابت کردن
solar constant U ثابت خورشیدی
fixed round U فشنگ ثابت
foixed satellite U ماهواره ثابت
fixed slab buttress dam U سد با پشتبند ثابت
fixed U ثابت شده
fixed star U ستاره ثابت
poise U ثابت واداشت ن
regular salary U حقوق ثابت
boltzmann constant U ثابت بولتزمن
flat-footed U ثابت قطعی
flat footed U ثابت قطعی
madelung constant U ثابت مادلونگ
permittivity U ثابت دی الکتریک
permanent way U مسیر ثابت
on costs U هزنههای ثابت
permanent shuttering U قالب ثابت
constants U مقدار ثابت
lattice constant U ثابت شبکه
planck's constant U ثابت پلانک
fix U ثابت کردن
k U ثابت دی الکتریک
fix U ثابت ماندن
fix U ثابت شدن
lastering friendship U دوستی پا بر جا یا ثابت
proportionality constant U ثابت تناسب
lastingly U بطور ثابت
constants U ثابت دایمی
constants U عدد ثابت
parameter U مقدار ثابت
veteran U ثابت استوار
veterans U ثابت استوار
numeric constant U ثابت عددی
bedding U ثابت سازی
demonstrate U ثابت کردن
demonstrated U ثابت کردن
demonstrates U ثابت کردن
demonstrating U ثابت کردن
multiplying constant U مضرب ثابت
constant U ثابت قدم
staid U ارام ثابت
parameter U ضریب ثابت
parameters U مقدار ثابت
parameters U ضریب ثابت
constants U ثابت قدم
magnetic constant U ثابت مغناطیسی
constant U مقدار ثابت
constant U ثابت دایمی
constant U عدد ثابت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com